جانان من

ای جانِ من، جانانِ من، ای عشقِ بی‌پایانِ من
روزی که از من بگذری، دنیا شود زندانِ من

ای عشقِ من، ای جانِ من، هم جان و هم جانانِ من
ای عشقِ تو در جانِ من، هم درد و هم درمانِ من

ای سرنوشتِ دلنشین، در دستِ تو تقدیرِ من
تقدیرِ زیبایِ دلم، عشقِ تو شد تفسیرِ من

دریایِ عشقت بی‌کران، دل را به طوفان می‌بَری
با یک نگاهی دل‌ربا، دل را چه آسان می‌بَری

مجنون شوم پروانه‌وار، در شعله‌ات جان می‌دهم
گرچه کنی خاکسترم، دل را به یک آن می‌دهم

ای آنکه جانم بسته‌ات، هر لحظه در سودایِ تو
بی‌اختیارم می‌کشد، آن نغمه‌ی رویایِ تو

بگذار تا دیوانه‌وار، هر لحظه خوانم نامِ تو
گم می‌شوم در یادِ تو، دل می‌تپد بر کامِ تو

ای عشقِ تو تکرارِ من، ای نغمه‌ی دلدارِ من
بی‌تو جهانم بی‌جهت، نقشِ تو شد آثارِ من

دل را سپردم دستِ تو، تا نشکند بر دستِ غم
دیگر نماندم در عدم، یادِ تو هستم دم به دم

بگذار تا دل‌خون شوم، مجنون‌تر از مجنون شوم
گاهی مثالِ عاشقان، با خویشتن مفتون شوم

عاشق مگر عاقل شود؟ از یارِ خود غافل شود؟
عشق است و غوغا می‌کند، با وصلِ تو کامل شود
صفحه اصلی


نظر خود را بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *