باده عشق


ای که با عشقت مرا تا عرش اعلی می‌بری
با نگاهی دلربا تا عمق رویا می‌بری

رهزن جانم شدی دل را به یغما می بری
قلب شیدای مرا تا مرز اغما می بری

نقش چشمان تو را بر لوح جانم می کشم 
مهر باران تو را در آسمانم می کشم

باده‌ عشق تو را نوشیدم و مستم هنوز
دل سپردم بر دو چشمان  تو سر مستم هنوز

​همچو ققنوسی ز خاکستر ز نو پر می‌کشم
در دل دنیای خود پرواز دیگر می کشم 

من همانم کز غم و درد زمان بر خواسته 
خانه ای از عشق تو در قلب خود آراسته

​دردمند عشق تو درمان نمی‌خواهد دگر
جز نسیم وصل تو سامان نمی‌خواهد دگر

​همچو مجنون در پی لیلی دلم صحرا نشین
شوق تو برده قرار از این دل زار و حزین

دل مگیر از من دلم پر می‌زند با نام تو
همچو موجی می رسد بر ساحل آرام تو

صفحه اصلی


نظر خود را بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *