ساز باران | یه احساس عجیبی با تو دارم

یه احساس عجیبی با تو دارم
عجب حس نجیبی با تو دارم

چنان حس می کنم وصلی به جانم
تمام هستی ام تاب و توانم

چو خورشیدی به سقف آسمانم
ز انوار خوشت گل کرده جانم

دلم را هدیه کردم بر نگاهت
فدای آن دو چشمان سیاهت

صدایت چون نسیم نو بهاران
نوایت چون سرود ساز باران

دلم را می نوازد هر نگاهت
نگاهم منتظر مانده به راهت

چرا این جاده ها پایان ندارد 
دلم بی تو سر و سامان ندارد 

دلم را می کُشد درد جدایی 
بگو ای آرزوی جان کجایی؟

بیا پایان بده این درد دوری 
خدایا تا به کی باید صبوری

صفحه اصلی


نظرات

  1. همه کارهاتون عالیه یکی از یکی بهتر امیدوارم همیشه موفق باشید بانوی گرامی

    • سپاسگزاریم از لطف و نگاه ارزشمند شما. خوشحالیم که آثارمان مورد پسندتان قرار گرفته‌اند و امیدواریم با آثار جدید نیز بتوانیم حس و حال خوبی به شما منتقل کنیم.

  2. سلام بانو
    در این شلوغی های روزگارمان شعر های شما التیام بخش دلها است ، قلم ات پایدار

    • سلام و سپاس از لطف و نگاه ارزشمند شما. خوشحالیم که آثارمان توانسته‌اند لحظاتی آرامش و دل‌نشینی برایتان ایجاد کنند. حمایت شما بزرگ‌ ترین دلگرمی ما است.

نظر خود را بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *