رویای شیرین 🌙

با خیالت، در دل شب، در خیابان
می‌روم تا بی‌نهایت، تا به پایان

زنده می‌گردد دوباره خاطراتم
می‌کشد هر دم دلم را سوی جانان

عطر تو، در کوچه‌های باغ قلبم
می‌کند ویرانه‌ی دل را گلستان

بر مشامم می‌رسد عطر اقاقی
عطر نرگس، عطر مریم، بوی ریحان

آن نگاه دلبرِ افسونگر من
می‌زند بر جان من با تیر مژگان

شعر می‌بارد ز چشمانِ نگارم
می‌نگارم شعرِ چشمانش به دیوان

بوسه‌باران می‌کنم چشمانِ نازش
می‌چکد از زلف یارم بوی باران

رد پایش مانده بر برف نگاهم
در دل این خاطرات سرد، پنهان

نغمه‌ی درد مرا شب‌ها شنیدی؟
سوز و آوازِ جدایی‌، درد هجران

پلک خود وا می‌کنم از خواب شیرین
حسرتی ماند به قلب نابسامان

صفحه اصلی


نظر خود را بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *