روزِگارَم بنگری، مانندِ خواب است
مثلِ رویایِ شبانه، شعرِ ناب است
دلبری، شیرینسخن، شکّر دهانم
همچو می، در ساغری، نقش شراب است
مستِ مستم میکند، با هر نگاهی
چشمِ او بر آسمانم، چون شهاب است
دست بر زلفانِ یارم میکشم چون
میکشم آغوش، او مثل حباب است
خندههایش، بَهر دل، شورآفرین است
بَهرِ دیدارش دلم در پیچوتاب است
دوریَش زخمی به جانم مینشاند
در نگاهش زندگی زیبا و ناب است
کاش میشد، در خیالم، خانهای ساخت
زان خیالِ خامِ من، خانه خراب است
در هوایت همچو مرغی بیقرارم
دل به دریا میزنم، اما سراب است
ترسم از خوابِ خوشم، بیدار گردم
صبح نزدیک است، سحر، پشتِ نقاب است