نکنه ز قلب من، سفر کنی
بری و قلبم و دربدر کنی
نکنه این دلم و جا بزاری
روی عشق و عاشقی پا بزاری
غم دوریت به دلم، چنگ میزنه
شیشهٔ قلب مرا، سنگ میزنه
تو که در قلب منی، آرام جانی
مرهم زخم دلی، شیرینزبانی
نکنه عهد و وفا رو بشکنی
بری و از دل من، دل بکَنی
دل من با تو به سامان، میرسه
غم و غصّه با تو پایان، میرسه
تو که هم مرهم و هم دردی منی
روشنای خانهٔ سردی منی
گرچه دنیای مرا، طوفان بگیرد
دل فقط با نام تو، آرام بگیرد
بنگر آتش دل، شعلهفشان است
دیده ام بر رهِ تو، دلنگران است
بی تو تنها و غریبم، در غم تو
قصهام پر میشود، از ماتم تو
بی تو عشقم تک و تنها میمونم
قصهٔ عشق و واسه کی بخونم؟
نکنه یه روز فراموشم، کنی
بری و منو سیهپوشم کنی
نمیدونم چی بگم، چیکار کنم
چجوری ز دست غم، فرار کنم؟
به خدا غیر تو، یاری ندارم
تو بخوای، جون سر راهت، میزارم
آخه تو تنها امید مریمی
واسه زخمهای دلم، تو مرهمی